سرانجام کمپانی برادران وارنر نیز تاریخ منتشر شدن فیلم هری پاتر و شاهزاده ی دو رگه را در 30 کشور جهان منتشر کرد که در ادامه می توانید آن را ببینید:
در ادامه می توایند طرح کلی داستان را و همچنین اطلاعات داده شده توسط ا این کالفر را در این باره بخوانید.
این متن قسمتی از داستان را فاش می کند
به سایت من خوش آمدید اسم سایت من خون آشام هست
و درباره ی دارن/هری؟ایسلر/میری رانا/و.....می نویسم. ممنونم
بخوانید و داغ کنید خون آشام و گرگینه تفدیم میکند.
همانطور که می دانید بریسینگر نام کتاب بعدی از مجموعه ی چهار جلدی میراث است، دو جلد پیش رو که بسیاری از دوستان خوانده اند، به بهونه ی چاپ کتاب سوم این مجموعه در چند ماه آینده خلاصه ای از آمازون را ترجمه کردیم تا دوستان پیش زمینه ای از این کتاب داشته باشند.
کاور کتاب:
توجه! این متن قسمتی از داستان را فاش می کند
!!! این متن قسمتی از داستان را افشا می کند !!!
آمریکا |
2008 (این طور که معلومه دسامبر) |
هلند |
5 فبریه 2009 |
بریتانیا |
13 فبریه 2009 |
آلمان |
26 فبریه 2009 |
سوئد |
27 فبریه 2009 |
استرالیا |
2 آپریل 2009 |
هری پاتر و قصه های سرزمین اشباح
سلام…
فصل اول رو خوندید؟این فصل یک کم جنبه ی معرفی داشت.از فصل های بعد تازه شما می تونید زیبایی های داستان رو ببینید و بخونید.اگر اخبارها (ببخشید حواسم نبود اخبار ها غلته باید می گفتم خبرها)قدیمی بودند یا اونها رو شنیده بودید،ببخشید.لپ مطلب اینکه امیدوارم از پست قبل خوشتون اومده باشه.
کار این هفته را با یک مطلب با عنوان "هری پاتر و قصه های سرزمین اشباح" شروع می کنیم…
"هری پاتر و قصه های سرزمین اشباح"
امروزه شرایط به گونه ای است که کمتر کسی را می بینیم که کتاب های هری پاتر را نخوانده یا دست کم اسمش را نشنیده باشد.جادوی رولینگ همه ی کتاب خوانهای جهان را جادو کرده.
دنیای کامپیوتری امروز به هری پاتر نیاز داشت که بتواند از نوجوانان این اعتراف را بگیرد که کتاب هنوز هم بهترین دوست آنهاست.در عصر امروز آنقدر مشغله ی فکری فراوان است که هر کس به نوبه ی خود آرامش را می طلبد؛شاید در هر سنی گریز از واقعیت و غرق شدن در دنیای خیال لذت بخش باشد.
از نظر بعضی از منتقدان این کتاب تنها ذهن بچه ها را از چرندیات پر می کند.شاید بتوان از نظری این حرف را درست دانست؛اما فقط در صورتی که مخاطبان این کتاب کدکان باشند.البته یک ذهن باز کامل" این مسئله را درک می کند که هری پاتر برای نوجوانان است.چون هری و دوستانش نوجوان اند و هیچ کس جز امثال آنها نمی تواند آنها را درک کند.اگر نوجوانان ذهن خود را با هری پاتر پر کنند از بسیاری مسائل دیگر خیلی بهتر است.چون از هری پاتر خیلی چیز ها می توان فرا گرفت.
خیلی ها به هری پاتر توهین کردند،آن را مسخره خواندند،شخصیت هایش را نا متعادل نامیدند،کتاب هایش را به آتش کشیدند و …اما این کتاب نه تنها ارزش خود را از دست نداد،بلکه حتی اعتبارش بیش از پیش هم شد و همه ی اینها دست به دست هم دادند تا این کتاب واقعا" محبوب شود.
قصه های سرزمین اشباح
خیلی از طرفداران هری پاتر از طرفداران دار شان هم هستند.قصه های سرزمین اشباح که به عنوان بهترین کتاب بعد از هری پاتر توسط نوجوانان انتخاب شده است؛همه ی ویژگی های یک کتاب خوب را دارد. کتابی که رولینگ آن را ماندنی خوانده است،حتما" ارزش خواندن دارد.
دارن شان در اولین مجموعه اش نشان داد که نویسنده ی قابلی است.داستانی نوشت که تو را لحظه به لحظه دنبال خود می کشید و وادارت می کرد که ادامه بدهی.حسی حسی در تو ایجاد می کرد که انگار تو هم کنار دارن هستی و همراه با او با حوادث رو به رو می شوی.با او خندیدی و با او گریستی؛و وقتی کتاب تمام شد…
قصه های سرزمین اشباح حرف های زیادی برای گفتن داشت.واقعیت هایی که گاهی ندانستن بهتر از دانستنشان است.شاید تو حرفش را یاور نکرده باشی،اما با کمی فکر می توان دریافت که او درست می گوید.دارن شان واقعیت ها را در قالب داستانی؛یا بهتر بگوییم،مثالی برای تو آورد و وادارت کرد که به فکرفرو بروی…که به دنیایی که در آن زندگی می کنی بهتر بیندیشی.
قصه های سرزمین اشباح تمام نشد.دارن شان به سادگی داستان را رها کرد تا خودمان حدس بزنیم چه بلایی سر شخصیت های محبوبمان آمده است.پایانی به آن زیبایی هم نتوانست آسیب هایی که نا تمامی به داستان می زند را جبران کند شاید هم چنین داستانی واقعا" نیاز به تمام شدن نداشت.شاید دارن شان می خواسته حرف هایش را بزند و بقیه داستان را به عهده ما بگذارد.شاید…
جمع بندی
رولینگ و شان هر دو با دید تازه به افسانه های قدیمی نگاه کردند.(جادوگران و خون آشام ها).هر دو محبوب و قابل اند.این که چه چیزی باعث محبوبیت اولین کتاب هایشان شده،نکته ای است که نام معلوم مانده و شاید کسی هرگز به آن دست نیابد.خدا را چه دیدی؟شاید روزی هری پاتر و قصه های سرزمین اشباح به افسانه تبدیل شدند.
خوشتون اومد؟اگر آره خدا رو شکر اما اگر نه ببخشید.فصل دوم تو ادامه مطلبه برید بخونید یا دانلود کنید.
دارن شان پس از به اتمام رساندن مجموعه قصه های سرزمین اشباه قلم به دست گرفت و نوشتن مجموعه نبرد با شیاتین را آغاز کرد و تا کنون 5 جلد از این مجموعه 10 جلدی را با نام های : لرد لاس . دزد شیتانی . فاجعه اسلاتر . بک و هیولای خون منتشر کرده .
زندگی نامه دارن شان
نام حقیقی او Darren o`shaughnessy
است . با این که او ایرلندی است اما در دوم جولای سال 1972 در یکی از بیمارستان های لندن بدنیا آمد. بعد از تحصیلات و کار برای همیشه فقط نوشت. او دو کتاب برای بزرگسالان نوشت وبعد کتابی به نام سیرک عجایب که بیشتر برای سرگرمی نوشته بود روانه بازار کرد اما این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفت به همین دلیل او این مجموعه را ادامه داد و در طول 5 سال 11 کتاب دیگر این مجموعه را نوشت . این کتاب ها در 28 کشور و در 20 زبان ترجمه شده و فروش قابل توجهی هم داشته . در سال 2005 دارن شان اجازه ساخت فیلم کتاب هایش را به کمپانی Universal Studios داد وقرار است فیلم های قصه های سرزمین اشباه توسط کارگردان فیلم
X-Man ساخته شود .
به نام خدایی که در همین نزدیکی است...
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود .
توی انگلیس 2 تا از خدا بی خبر زندگی می کردند یکی از اونا دارن شان بود که مغز خر خورده بود یکی دیگه هم هری پاتر بود که از تیمارستان فرار کرده بود،
خلاصه هر دوتاشون اسکل بودن .
دارن:یک روز وقتی آنی جلوی آینه بود دارن هم رفت کنار او تا خودشو تو آینه ببینه ، بعد یکدفعه دید که هیچ شباهتی به آنی نداره اما اون هیچ توجهی به این مسائل نداشت.آنی پرسید : دارن چرا ما شبیه هم نیستیم ؟ دارن گفت : شاید تو سر راهی باشی . آنی هم که خیلی عصبانی شده بود زبون درازی کرد و رفت.
دارن هوس پیاده روی به سرش زده بود با همون لباس خوابش رفت پارک تا قدم
بزنه.
زمانی که رفت تو پارک همه مردم بهش خندیدند وقتی به خودش اومد دید که لباس خواب گل منگولیش تنشه!!! وبعد از خجالت آب شد و خودشو خیس کرد و پا به فرار گذاشت !
در خانه ای باز بود رفت آنجا بعد یکدفعه کوردا اسمالت را دید به او گفت :ای خائن، تو لارتن رو کشتی
کوردا گفت:زحمت کشیدی ، حداقل می رفتی جلد های قبلی رو می خوندی من گاونر رو کشتم !
کوردا گفت : شما کی هستید؟
دارن گفت :چغندر منو نمی شناسی؟ من دارن 15 سال دارم!!!
دارن آمد تو و گفت چه خانه ی ایکبیری ای داری شبیه خونه ی درویشه .
کوردا گفت : خونه ی من نیست خونه ی درویش و هری پاتره !
دارن پرسید : الان خونه اند ؟
کوردا گفت : خونه اند اما هری خیلی خسته بود رفت بخوابه . چون امروز تو کلاس پیشگویی کار عملی داشتن. پرفسرور تریلانی اونا رو سوار اتوبوس کرده گذاشتشون سر چهار راه و مجبورشون کرده فال حافظ بفروشن دختر ها را هم تو پارکا ول کرده تا برای مردم کف بینی کنند شهرداری هم چند تاشونو گرفته ، خلاصه حسابی در گیر بودند.
دارن پرسید : تو اینجا چه کار می کنی ؟
کوردا گفت :بی کار بودم اومدم اینجا کلفتی !!!
هری دوان دوان از پله ها پاییین آمد بعد هری و دارن با هم سلام و علیک کردند.
یکدفعه دارن باتعجب به هری گفت : تو چه قدر شکل منی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هری هم گفت : توهم خیلی شبیه من هستی !!!!!!!!!!!!!!!!
بعد دو تا صدای مبهم گفتند شما دو تن جا به جا شده اید!
هری و دارن برگشتن دیدن روح های دامبلدور و کرپسلی آنجاست ، اما روح ها تا دیدن
هری و دارن فهمیدن اونا چه کسانی هستند زدن به چاک.
درویش از پله ها پایین آمد و به دارن و هری سلام کرد و گفت :
اجازه هست قبل از اینکه یک واقعیتی رو براتون بگم یک خاطره از خودم ول کنم؟
هری و دارن گفتند:ول کن!!!
درویش گقت:یک روز بر خانه نشسته بودیم داشتیم تخمنه می خوردیم یکدفعه دیدیم تیلیفون زنگ زد!تیلیفون برداشتیم گفتیم کیسه؟ گفت:جی.کی.رولینگ هسته. گفتم:خوبی چه طوری در سلامتی کامل به سر می بری هوع ؟؟؟ گفت:ها. گفتم: چکار داری؟ گفت:من تو این هری پاتر 7 موندم نمی دونم ولدی رو بکشم یا ای هری رو؟ تو که واردی بیا و این هری پاتر 7 بنویس. خلاصه ما ای هری پاتر 7 رو نوشتیم بعد یه تاکسی دربست گرفتیم از کار شری ویل رفتیم لندن به خبرنگارا هم هچ توجهی نکردیم و کتابه 7 رو دادیم به این رولینگ.
حالا باید یک واقعیتی رو بهتون بگم .
ببین هری وقتی تو به دنیا اومدی مامان و بابات فهمیدن که خیلی چلی و نمی خواستن بچشون تیمارستانی باشه . دارن وقتی هم تو به دنیا اومدی مامان و بابات فهمیدن که حسابی قاتی داری اوناهم مثل مامان و بابای هری دوست نداشتن بچشون خل و چل باشه
به خاطر همین به لرد لاس گفتن که جای بچشون رو با یک بچه ی با هوش عوض کنه .
اما از شانس بدشون لرد لاس از بچه هاشون هم خنگ تر بود و جای هری و دارن را با هم عوض کرد که یکی از یکی آیکیو تر بودن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس نتیجه می گیریم که اسم واقعی هری هری شان واسم واقعی دارن هم دارن پاتر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!...
آخرش هم نفهمیدیم چرا هری و دارن شبیه هم بودن؟؟؟